0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:40 PM

عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست

عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگرست

سینه‌های روشنان بس غیب‌ها دانند لیک

سینه عشاق او را غیب دانی دیگرست

بس زبان حکمت اندر شوق سرش گوش شد

زانک مر اسرار او را ترجمانی دیگرست

یک زمین نقره بین از لطف او در عین جان

تا بدانی کان مهم را آسمانی دیگرست

عقل و عشق و معرفت شد نردبان بام حق

لیک حق را در حقیقت نردبانی دیگرست

شب روان از شاه عقل و پاسبان آن سو شوند

لیک آن جان را از آن سو پاسبانی دیگرست

دلبران راه معنی با دلی عاجز بدند

وحیشان آمد که دل را دلستانی دیگرست

ای زبان‌ها برگشاده بر دل بربوده‌ای

لب فروبندید کو را همزبانی دیگرست

شمس تبریزی چو جمع و شمع‌ها پروانه‌اش

زانک اندر عین دل او را عیانی دیگرست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها