پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 11:35 PM
مبر رنج ای برادر خواجه سختست
به وقت داد و بخشش شوربختست
اگر چه باغ را نیمی گرفتهست
ولیکن سخت بیمیوه درختست
گشاده ابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رختست
دو دستش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تختست
وجودش گر چه یک پارهست چون کوه
سخااش مرده است و لخت لختست
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.