0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:34 PM

کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب

وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب

گر چه از شمع تو می‌سوخت چو پروانه دلم

گرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب

شب به پیش رخ چون ماه تو چادر می‌بست

من چو مه چادر شب می‌بدریدم همه شب

جان ز ذوق تو چو گربه لب خود می‌لیسد

من چو طفلان سر انگشت گزیدم همه شب

سینه چون خانه زنبور پر از مشغله بود

کز تو ای کان عسل شهد کشیدم همه شب

دام شب آمد جان‌های خلایق بربود

چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب

آنک جان‌ها چو کبوتر همه در حکم ویند

اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها