0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:53 PM

ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را

ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا

سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد

گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا

از کف تو ای قمر باغ دهان پرشکر

وز کف تو بی‌خبر با همه برگ و نوا

سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید

نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را

مرغ اگر خطبه خواند شاخ اگر گل فشاند

سبزه اگر تیز راند هیچ ندارد دوا

شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود

ابر حریف گیاه صبر حریف صبا

هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده

لیک در این میکده پای ندارند پا

هر طرفی‌ام بجو هر چه بخواهی بگو

ره نبری تار مو تا ننمایم هدی

گرم شود روی آب از تپش آفتاب

باز همش آفتاب برکشد اندر علا

بربردش خرد خرد تا که ندانی چه برد

صاف بدزدد ز درد شعشعه دلربا

زین سخن بوالعجب بستم من هر دو لب

لیک فلک جمله شب می‌زندت الصلا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها