0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:51 PM

می‌شدی غافل ز اسرار قضا

زخم خوردی از سلحدار قضا

این چه کار افتاد آخر ناگهان

این چنین باشد چنین کار قضا

هیچ گل دیدی که خندد در جهان

کو نشد گرینده از خار قضا

هیچ بختی در جهان رونق گرفت

کو نشد محبوس و بیمار قضا

هیچ کس دزدیده روی عیش دید

کو نشد آونگ بر دار قضا

هیچ کس را مکر و فن سودی نکرد

پیش بازی‌های مکار قضا

این قضا را دوستان خدمت کنند

جان کنند از صدق ایثار قضا

گر چه صورت مرد جان باقی بماند

در عنایت‌های بسیار قضا

جوز بشکست و بمانده مغز روح

رفت در حلوا ز انبار قضا

آنک سوی نار شد بی‌مغز بود

مغز او پوسید از انکار قضا

آنک سوی یار شد مسعود بود

مغز جان بگزید و شد یار قضا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
shayesteh2000
دسترسی سریع به انجمن ها