0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:30 PM

آب حیوان باید مر روح فزایی را

ماهی همه جان باید دریای خدایی را

ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد

این عرصه کجا شاید پرواز همایی را

صد چشم شود حیران در تابش این دولت

تو گوش مکش این سو هر کور عصایی را

گر نقد درستی تو چون مست و قراضه ستی

آخر تو چه پنداری این گنج عطایی را

دلتنگ همی‌دانند کان جای که انصافست

صد دل به فدا باید آن جان بقایی را

دل نیست کم از آهن آهن نه که می‌داند

آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را

عقل از پی عشق آمد در عالم خاک ار نی

عقلی بنمی باید بی‌عهد و وفایی را

خورشید حقایق‌ها شمس الحق تبریز است

دل روی زمین بوسد آن جان سمایی را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها