0

غزلیات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات مولوی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  9:27 PM

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما

چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما

ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها

زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما

این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر

کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما

ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما

رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما

بر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان

زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران ما

این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن

بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما

یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود

وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما

باغ و گلستان ملی اشکوفه می‌کردند دی

زیرا که بر ریق از پگه خوردند خماران ما

بربند لب همچون صدف مستی میا در پیش صف

تا بازآیند این طرف از غیب هشیاران ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها