پنجم
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 1:46 PM
آنچ دیدی تو ز درد دلم افزود بیا
ای صنم زود بیا زود بیا زود بیا
سود و سرمایهٔ من گر رود باکی نیست
ای تو عمر من و سرمایهٔ هر سود بیا
مونس جان و دلم بیرخ تو صبری بود
آتشت صبر و قرارم همه بربود بیا
غرض از هجر گرت شادی دشمن بودست
دشمنم شاد شد و سخت بیاسود بیا
گوهر هردو جهان! گرچه چنین سنگ دلی
آب رحمت ز دل سنگ چو بگشود بیا
نالهای دل و جان را جز تو محرم نیست
ای دلم چون که و که را تو چو داود بیا
شمس تبریز! مگو هجر قضای ازلست
کانچ خواهی تو قضا نیز همان بود بیا
شمس تبریز! که جان طال بقای تو زند
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.