0

ترجیعات مولوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

چهارم
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:46 PM

ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا

خنک آن را که به شب یار و رفیقست خدا

همه خفتند و فتادند به یک‌سو چو جماد

تو نخسپی هله ای شاه جهان مونس ما

هین مخسپید که شب شاه جهان بزم نهاد

می‌کشد تا به سحرگاه شما را که صلا

بر جهنده شده هر خفته ز جذب کرمش

چون گلستان ز صبا و بچه از ذوق صبا

شب نخوردی به سحر اشکم او پر بودی

مصطفی را و بگفتی که شدم ضیف رضا

کرده آماس ز استادن شب پای رسول

تا قبا چاک زدند از سهرش اهل قبا

نی که مستقبل و ماضی گنهت مغفورست

گفت کین جوشش عشق است نه از خوف و رجا

باد روحست که این خاک بدن را برداشت

خاک افتاد به شب چون شد ازو باد جدا

با ازین خاک به شب نیز نمی‌دارد دست

عشقها دارد با خاک من این باد هوا

بی‌ثباتست یقین باد وفایش نبود

بی‌وفا را کند این عشق همه کان وفا

آن صفت کش طلبی سر به تکبر بکشد

عشق آرد بدمی در طلب و طال بقا

عشق را در ملکوت دو جهان توقیعست

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها