0

قصاید و قطعات منوچهری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۷
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  3:01 PM

نبیذ پیش من آمد به شاطی برکه

به خنده گفتم: طوبی لمن یری عکه

خوشم نبیذ و خوشا روی آنکه داد نبیذ

خوشم جوانی و این بوستان و این برکه

من و نبیذ و به خانه درون سماع و رباب

حسود بر در و بسیار گوی در سکه

مرا تو گویی می‌خوردنست اصل فساد

به جان تو که همی‌آیدم ز تو ضحکه

اگر فساد کند هر که او نبیذ خورد

بسا فساد که در یثربست و در مکه

ور این فساد ز من دست باز دار و برو

که نیست با تو مرا نی نکاح و نی شرکه

چرا نبیذ حرامست و هست سرکه حلال

نه هم نبیذ بود ابتدا از آن سرکه؟

نبیذ تلخ چه انگوری و چه میویزی

سپید سیم چه با سکه و چه بی‌سکه

کجا نبیذست آنجا بود جوانمردی

کجا نبیذست آنجایگه بود برکه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها