0

مثنویات مسعود سعد سلمان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۱ - مدح ابوالقاسم دبیر
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  11:07 AM

باز ابوالقاسم آن خیاره دبیر

کودکست و به رأی و دانش پیر

کلک او بر رقم که پیوندد

هر دبیری که دید بپسندد

تازی و پارسی نکو داند

هر چه راند همه نکو راند

گر ز طیبت درو گشادگی است

چه شد آنجا بزرگ زادگی است

هیچ عیب دگر جز آتش نیست

که تن سنگی گرانش نیست

ار ضعیف ار قوی دهند شراب

طبع بی تاب او ندارد تاب

چون کند پر کم و ندارد جای

طشت سازد ز آستین قبای

منتظر ایستاده ده فراش

تا چگونه رود حدیث هراش

هر چه خورده بود براندازد

معده پر شده بپردازد

آنچنانش برندمست و خجل

که نشاطش فرو مرد در دل

پس بشستن قبا دهد ناچار

نرسد چند گه به خدمت بار

چون بدانند علت تأخیر

اینک آید خیانت و تقصیر

زود بینی که از حوالت شاه

سوی هر دستگاه یابد راه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها