0

مقطعات مسعود سعد سلمان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:53 PM

 

ای غرابی غریب نظمی تو

آن غرابی که اهل دام نه ای

گر تمامی ء آدمی به فناست

تو بدین نکته خود تمام نه ای

نیستی اهل لاف و کم سخنی

کهنه پوشی و مرد لام نه ای

نیستی بوالفضول چون راوی

نیز چون یار بوالکلام نه ای

بد کنند این دو به تو نکنی

زانکه با حقد و انتقام نه ای

ور چو ایشان نه ای لئیم ظفر

شکر این کن که از لئام نه ای

نیستی نیک تنگ چشم به خرج

کدیه را بس فراخ کام نه ای

فلکی را همی بری با خود

تات گویند بی دوام نه ای

خوش حدیثی و نیستی بدخو

جلف طبع گران سلام نه ای

به شراب و مقامری و زنا

تازه و تر و شادکام نه ای

در خور خود تو را حلالی هست

زین سبب راغب حرام نه ای

دوستان را تو نیک واسطه ای

گر چه خواهان رود و جام نه ای

پاره فحش را که بر تو کنند

نیک تندی و هیچ رام نه ای

ور به اندام طیبتی خیزد

نیز نوزین و بد لگام نه ای

سوخته روی تو همی گوید

که تو در هیچ کار خام نه ای

غول شبهی چو شد نه ای الحق

برده زنگی چو شد غلام نه ای

هر کسی گویدت که شو نبری

پس چرا هیچ پی به کام نه ای

شفق سرخ رنگ شد چشمت

که تو جز تیره چهرشام نه ای

اختران سپید در خنده

چه نمایی اگر ظلام نه ای

تو چو عنبر سیاه رو

که چو صابون سپید فام نه ای

گر چو خیری کبود رویی تو

نیست غیبی که زشت نام نه ای

شکر کن کردگار عالم را

که چو لاله سیاه کام نه ای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها