پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 12:51 PM
گردن و گوش غزل و مدح را
بی حد پیرایه و زیور زدیم
بی مر با بخت در آویختیم
با فلک سفله بسی سر زدیم
سود ندیدیم ز نوک قلم
دست بدان قبضه خنجر زدیم
خیره فرو ماند فلک زانکه ما
بر بت و بتخانه و بتگر زدیم
از قبل بچه آزر به تیغ
آتش در قبله آزر زدیم
وز پی این آهو چشمان باغ
با همه شیران جهان بر زدیم
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.