0

مقطعات مسعود سعد سلمان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مقطعات مسعود سعد سلمان
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:51 PM

ابرم که همی ز دریا بردارم

وآنگاه همی به دریا بر بارم

از خواجه عمید همی گیرم

مدحی که همی تو را دارم

مادح شدمش گر چه نه طماعم

بنده شدمش گر چه ز احرارم

در آفتاب دولت او دایم

مانند چرخ عالی مقدارم

روزی که من نبینم رویش را

آن روز از عمر می نانگارم

وانگاه بینمش به دو سه روزی

بس کوته ست عمر که من دارم

در ره همی نیابم تا یک ره

بر صد هزار حیله دهد بارم

دورم چرا کند که نه من جغدم

از من چرا رمد که نه من مارم

کردم بر آنکه خامه برگیرم

بس وهم بر خیالش بگمارم

کافور و مشک ناب برانگیزم

وآن صورت لطیفش بنگارم

هر گه که بار بدهد بنشینم

با صورتش غم دل بگسارم

ای صاحب موفق فرزانه

اندیشه می نداری از کارم

نه نیز بپرسی احوالم

نه بیش بخوانی اشعارم

بازار تیز گشت مرا زی تو

زیرا شدی به طبع خریدارم

از من چو جان و دل را بخریدی

نزدیک تو تبه شد بازارم

می جوی مر مرا که نوا جویم

باز آر مر مرا که دل آزارم

بادت بقا و دولت پیوسته

این خواهمت ز ایزد دادارم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها