0

قصاید محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - ایضا من جمله اشعاره فی مدح میر محمدامین خان ترکمان گفته
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  10:07 PM

داده فزون از فلک زیب زمان و زمین

مایهٔ امن و امان میر محمد امین

آن که چو شاهنشهان آمده صاحبقران

وانکه چو فرماندهان آمده شوکت قرین

بارگه رفعتش کرد قضا چون بنا

پایهٔ اول نهاد بر فلک هفتمین

نایرهٔ مهر ازو شعلهٔ تابان شعاع

دایرهٔ چرخ ازو خاتم رخشان نگین

ای ملک الملک جود کز پی حجت خورد

کان بیسارت قسم هم بی‌مینت یمین

هر که بدامن چو گل رفته تو را آستان

ریخته چون نرگسش سیم و زر از آستین

ننگ ز خواهش بود اهل طمع را اگر

همت حاتم شود جود تو را جانشین

هست یکی در جهان از تو کرم پیشه‌تر

لیک نرنجی که نیست غیر جهان آفرین

بحر تواند زدن لاف عطا با کفت

وقت کرم گر ز موج چین نزند بر جبین

سالک راه تو را دوش فلک توشه کش

خرمن جاه تو را است ملک خوشه چین

ای به ستایش سزا زین همه مدح و ثنا

از تو من خسته را نیست توقع جز این

کز من و احوال من زمزمه‌ای بشنود

از تو و انفاس تو پادشه داد و دین

وان چه شود خواسته جایزهٔ من بود

کز عدم آورده‌ام این همه در ثمین

بهر تو کز عظم‌شان آمده‌ای در جهان

قابل بزمی چنان لایق مدحی چنین

محتشم آنجا که هست در چو صدف بی‌بها

تحفهٔ ما و تو بس گوهر نظم متین

زان که ز پای ملخ تحفه روان ساختن

نزد سلیمان رواست در نظر خورده بین

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها