0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:14 AM

ساربان بر ناقه می‌بندد به سرعت محملی

چون جرس ز اندیشه در بر میتپد نالان دلی

محمل آرائیست یکجا گرم با صد آب و تاب

جای دیگر آه سرد و گریهٔ بی‌حاصلی

یک طرف در نیت پرواز باز جان شکار

یک طرف در اضطراب مرگ مرغ بسملی

شهر ویران کرده‌ای را باد صحرا در دماغ

باد در کف چون گل از وی بی‌دلی پا در گلی

وای بر صحرائیان کز شهر بیرون میرود

بی‌ترحم صید بندی ناپشیمان قاتلی

سیل اشگ من گر افتد از پی این کاروان

ز افت طوفان خطر گاهی شود هر منزلی

از بنی‌آدم ندیدم محتشم مانند تو

وصل را نامستعدی انس را ناقابلی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها