0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:09 AM

هر که دیدم چونی از غم به فغانست که تو

یار غیری و فغان من از آن است که تو

همچو سوسن به زبان با همه کس در سخنی

وین خسان را همگی حمل بر آن است که تو

میدری غنچه صفت پردهٔ ناموس ولی

بر من تنگ دل این نکته عیان است که تو

پاکدامانی از آلایش اغیار چو گل

لیک امید من خسته چنان است که تو

همچو نرگس کنی از کج نظران قطع نظر

زان که از همت صاحب نظران است که تو

گرو از صورت چین بردی و ما را ز پیت

دیده معنی از آن رو نگران است که تو

می‌روی وز صف سیمین بدنان هیچ بتی

محتشم را نه چنان آفت جان است که تو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها