0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:01 AM

در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم

جان در میان نهادم و خود برکران شدم

پاس درون قرار به نامحرمان چو یافت

من محفل تو را ز برون پاسبان شدم

دیدم که دیدن رخت از دور بهتر است

صحبت گذاشتم ز تماشائیان شدم

این شد ز خوان وصل نصیبم که بی‌نصیب

از التفات ظاهر و لطف نهان شدم

بر رویم آستین چو فشانید در درون

دم ساز در برون به سگ آستان شدم

عمرت در از باد برون آن چه میتوان

لیکن که من ز پند تو کوته زبان شدم

چون محتشم اگرچه به صدخواری از درت

هرگز نمی‌شدم به کنار این زمان شدم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها