0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:59 AM

من شیدا چرا از عقل و دین یک باره برگشتم

به رندی سر برآوردم به رسوائی سمر گشتم

ز استغنا نمی‌گشتم به گرد کعبه لیک آخر

سگ شوخی شدم از شومی دل در به در گشتم

سرم چون گوی می‌باید فکند از تن به جرم آن

که عمری بر سر کوی تو بی‌حاصل به سر گشتم

ز دلدار دگر خواه دوای درد دل جستن

که هرچند از تو جستم چارهٔ بیچاره‌تر گشتم

اگر لعل تو جانم برد برکندم ازو دندان

وگر عشق تو دینم برد از آن هم نیز برگشتم

به زور حسن خودچندان مرا آزار فرمودی

که بیزار از جمال خوب رویان دگر گشتم

اگر چون محتشم پا از ره عشقت کشم اولی

که از پرآهست یک سان به خاک رهگذر گشتم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها