پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 12:38 AM
آن قدر شوق گل روی تو دارم که مپرس
آن قدر دغدغه از خوی تو دارم که مپرس
چون ره کوی تو پرسم دلم از بیم تپد
آن قدر ذوق سر کوی تو دارم که مپرس
سر به زانوی خیال تو هلالی شدهام
آن قدر میل به ابروی تو دارم که مپرس
از خم موی توام رشتهٔ جان میگسلد
آن قدر تاب ز گیسوی تو دارم که مپرس
صدره از هوش روم چون رسد از کوی تو باد
آن قدر بیخودی از بوی تو دارم که مپرس
جانم از شوق رخت دیر برون میآید
انفعال آن قدر از روی تو دارم که مپرس
محتشم تا شده خرم دلت از پهلوی یار
آن قدر ذوق ز پهلوی تو دارم که مپرس
محتشم تا شده آن شوخ به نظمت مایل
ذوقی از طبع سخنگوی تو دارم که مپرس
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.