0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:36 AM

شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور

با آن که قایم است ز من می‌برد به زور

کارم درین بساط به شاهی فتاده است

کز اسب کین پیاده نمی‌گردد از غرور

چندم به بزم خود نگذاری چه میشود

گر بر بساط شاه کند به یدقی عبور

نزدیک شد فرارم ازین عرصه کز قیاس

در بازی تو ماتی خود دیده‌ام ز دور

نقد درست جان بنه ای دل به داد عشق

کان نقد در قلیل و کثیر است بی‌کسور

زان انقلاب کن حذر اندر بساط عشق

کانجا گریز شاه ز بیدق شود ضرور

میرم برای آن که ز چشم مشعبدش

شطرنج غائبانه توان باخت در حضور

بیش از محل پیاده به فرزین شود به دل

چون عشق را کمال برون آرد از قصور

تا محتشم بر اسب فصاحت نهاد زین

افکند در بساط سوار و پیاده شور

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها