0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:04 AM

گر از درج دهانش دم زنم از من به تنگ آید

ور از خوی بدش گویم سخن به جنگ آید

به پردازم به تیر از دل کشیدن کو برآرد پر

ز بس کز شست او بر دل خدنگ بی‌درنگ آید

رخ از می ارغوانی کرد و بیرون رفت از مجلس

به این رنگ از بر ما رفت تا دیگر چه رنگ آید

ز آه گریه آلودم خط ز نگاریش سر زد

چو نم گیرد هوا ناچار بر آئینهٔ زنگ آید

چنان بدنام عالم گشتم از عشق نکونامی

که اهل عشق را ننگ از من بی‌نام و ننگ آید

حذر کن گزندم زین نخستین ای رقیب از دل

که در ره نیش کار دهر که راز سینه سنگ آید

نگویم قصهٔ دلتنگی خود محتشم با او

که ترسم من نیابم حاصلی و آن مه به تنگ آید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها