0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:02 AM

با وجود آن که پیوند آن پری از من برید

گر ز مهرش سر کشم باید سرم از تن برید

من نخواهم داشت دست از حلقهٔ فتراک او

گر سرم خواهد به جور آن ترک صید افکن برید

من به مهرش جان ندادم خاصه در ایام هجر

گر برم نام وفا باید زبان من برید

خلعت عشاق را می‌داد خیاط ازل

بر تن من خلعت از خاکستر گلخن برید

در رهش افروخت اقبال از گیاه تر چراغ

در شب تار آن که راه وادی ایمن برید

کی بریدی متصل از دوستدار خویش دست

گر توانستی زبان طعنهٔ دشمن برید

محتشم را از غم خود دید گریان پیش او

گفت می‌باید ازین رسوای تر دامن برید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها