0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:02 AM

رهی دارم که از دوری به پایان دیر می‌آید

سری کز بی سرانجامی به سامان دیر می‌آید

به پیراهن دریدن تا به دامان می‌رود دستم

ز ضعفم چاک پیراهن به دامان دیر می‌آید

صبا جنبید و میدان رفته شد یارب چرا این سان

به جولان آن سوار گرم جولان دیر می‌آید

دل و جان از حسد در آتش انداز انتظار او

سپه جمعست میدان گرم و سلطان دیر می‌آید

از آن سو صد بشارتها فغان دادند زین جانب

به استقبال جانهم رفت و جانان دیر می‌آید

دلم بهر نگاه آخرین هم می‌تپد آخر

که شد پیمانه پر آن سست پیمان دیر می‌آید

طبیب محتشم را نیست در عالم جز این عیبی

که بر بالین بیماران هجران دیر می‌آید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها