0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:02 AM

به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار می‌آید

دلم هم میتپد الله امشب یار می‌آید

سپند آتش شوقم که هردم هاتفی دیگر

بگوشم می‌زند کان آتشین رخسار می‌آید

بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم

تصور می‌کنم کان سرو خوش رفتار می‌آید

عبیر افشان نسیمی کاینچنین مدهوشم از بویش

ز عطرستان آن گیسوی عنبریار می‌آید

چو دایم از دو جانب می‌کند تیز آتش غیرت

اگر می‌آید امشب جزم با اغیار می‌آید

مدام از انتظار وعدهٔ او مضطرب بودم

ولی هرگز نبود این اضطراب این بار می‌آید

بفهمانم به دشمن چون ببرم پایش از بزمت

که از بی‌دست و پائی این قدرها کار می‌آید

چو نبود عشق عاشق سرسر هر چند لیلی را

سر مجنون نباشد بر سرش ناچار می‌آید

چه نقصان محتشم گر دل رود بر باد ازین شادی

به حمدالله که گر دل می‌رود دلدار می‌آید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها