0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:00 AM

آه از آن لحظه که مجلس به غضب در شکند

دامن افشاند و می ریزد و ساغر شکند

می‌رود سرخوش و من بر سر آتش که چه وقت

مست باز آید و غوغا کند و درشکند

دست ز احباب ندارد چو کشد خنجز ناز

مگرش دست شود رنجه و خنجر شکند

سگ آن مست غرورم که نگه داند راه

شحنه را بر سر بازار اگر سر شکند

زده‌ام دوش به جرات در قصری کانجا

حاجب از جرم سجودی سر قیصر شکند

مو بر اندام شود راست مه یک شبه را

افتاب من اگر طرف کله برشکند

محتشم باده ده از خون منش کان خونخوار

نیست مستی که خمار از می دیگر شکند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها