0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  12:00 AM

دوش چشمم هم به خواب از فکر و هم بیدار بود

در میان خواب و بیداری دلم با یار بود

گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت

ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود

کار من دامن گرفتن کار او دامن کشی

آن چه بر من می‌نمود آسان باو دشوار بود

هرچه در دل داشتم او را به خاطر می‌گذشت

بی‌نیاز از گفتن و مستغنی از اظهار بود

گرچه بود آن شمع شب تا روز در فانوس چشم

پردهٔ شرم از دو جانب مانع دیدار بود

آن چه آمد بر زبان با آن که حرفی بود و بس

معنی یک دفتر و مضمون صد طومار بود

من به میل خاطر خود محتشم تا روز حشر

ترک آن صحبت نمی‌کردم ولی ناچار بود

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها