0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  11:58 PM

به پیش اختر حسن تو مهر تاب ندارد

جهان به دور تو حاجت به آفتاب ندارد

زمام کشتی دل تا کسی نداده به عشقت

خبر ز جنبش دریای اضطراب ندارد

نماند کس که به خواب جنون نرفت ز چشمت

جز آن که عقل به ذاتش گمان خواب ندارد

بهر زه چند نهفتن رخی که شعشعهٔ آن

نهفتگی ز نظرها به صد حجاب ندارد

میان چشم من و روی اوست صحبت گرمی

که تاب گرمی آن پردهٔ حجاب ندارد

جهان عشق چه بی قید عالمی است که آنجا

شه جهان ز گدای در اجتناب ندارد

بر آستانهٔ حکم ایاز هیچ غلامی

سر نیاز چو محمود کامیاب ندارد

شنیدم آمده صبر از پی تسلیت ای دل

بگو دمی بنشیند اگر شتاب ندارد

مگر ندیده‌ای اندر صف نظار گیانم

که در کمان نگهت ناوک عتاب ندارد

بهشت وصل توام کشت ز اختلاط رقیبان

من و فراق تو کان دوزخ این عذاب ندارد

سئوالهاست ز رازم رقیب پرده در تو را

که گر سکوت نورزد یکی جواب ندارد

به پرسش سگ خویش آمدی و یافت حیاتی

اگر به کعبه روی آن قدر ثواب ندارد

قدم دریغ مدار از سرم که جز تو طبیبی

دوای محتشم خسته خراب ندارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها