0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  11:58 PM

چراغی آمد و بر آفتاب پهلو زد

که دست حسن ویش صد طپانچه بر رو زد

بر این شکار به صد اهتمام اگرچه کشید

شکار بیشه دیگر کمان ولی او زد

درین سراچه چو جای دو پادشاه نبود

یکی برفت و سراپرده را به یک سو زد

ز سیر دل ره او بست تیر دلدوزی

که این نهفته از آن گوشه‌های ابرو زد

ز سحر قوم خبر داد معجز موسی

زمانه نقش کزان هر دو چشم جادو زد

ز ناز تا بتوان سنگ در ترازو نه

که عشق حسن تو را برد و برتر ازو زد

تو عذر دلبر نو محتشم بخواه که یار

به تازگی ره یاران ز قد دلجو زد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها