0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  11:47 PM

خاست غوغائی و زیبا پسری آمد و رفت

شهر برهم زده تاراج گری آمد و رفت

تیغ بر کف عرق از چهره‌فشان خلق کشان

شعلهٔ آتش رخشان شرری آمد و رفت

طایر غمزهٔ او را طلبیدم به نیاز

ناز تا یافت خبر تیز پری آمد و رفت

مدعی منع سخن کرد ولیکن به نظر

در میان من و آن مه خبری آمد و رفت

وقت را وسعت آمد شد اسرار نبود

آن قدر بود که پیک نظری آمد و رفت

قدمی رنجه نگردید ز مصر دل او

به دیار دل ما نامه بری آمد و رفت

محتشم سیر نچیدم گل رسوائی او

کاشنایان به سرم پرده دری آمد و رفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها