0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  11:26 PM

آن که آیینهٔ صنع از روی نیکوی تو ساخت

همهٔ آیینهٔ رخان را خجل از روی تو ساخت

طاق ایوان خجالت گذرانید ز مه

آن که بالای دو رخ طاق دو ابروی تو ساخت

نخل بند چمن حسن تو بر قدرت خویش

آفرین کرد چو نخل قد دلجوی تو ساخت

بهر قتل دو جهان فتنه چو زه کرد کمان

کار خویش از مدد قوت بازوی تو ساخت

آسمان حسن گران سنگ تو چون می‌سنجید

مهر پر کوکبه را سنگ ترازوی تو ساخت

مرغ دل با همهٔ بی‌بال و پریها آخر

آشیانی عجب اندر شکن موی تو ساخت

فلک از درد سر آسود که در او عشق

سر پرشور مرا خاک سر کوی تو ساخت

فکر کار دگران کن که فلک کار مرا

به نخستین نگه از نرگس جادوی تو ساخت

دید فرمان تو در خاموشی لعل تو دل

رفت و پنهان ز تو با چشم سخنگوی تو ساخت

وه که هرگه قدمی رنجه به بزمم کردی

پیش دستی صبا بی خودم از بوی تو ساخت

محتشم مرتبهٔ عشق به اعجاز رساند

این که یک مرتبه جا در دل بدخوی تو ساخت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها