0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  10:18 PM

شب که ز گریه می‌کنم دجله کنار خویش را

می‌افکنم به بحر خون جسم نزار خویش را

باد سمند سر گشت بر تن خاکیم رسان

پاک کن از غبار من راهگذار خویش را

بر سردار چون روم بار تو بر دل حزین

در گذرانم از ثریا پایهٔ دار خویش را

در دل خاک از غمت آهی اگر برآورم

شعلهٔ آتشی کنم لوح مزار خویش را

ای همه دم ز عشوه‌ات ناوک غمزه در کمان

بهر خدا نوازشی سینهٔ فکار خویش را

گر نکشیدی آن صنم زلف مسلسل از کفم

بند به پا نهادمی صبر و قرار خویش را

محتشم از تو جذبه‌ای می‌طلبم که آوری

بر سر من عنان کشان شاه سوار خویش را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها