0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  10:17 PM

برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب

صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب

گفت امشب صبر کن چندان که در خواب آیمت

صبر خواهم کرد من اما که خواهد کرد خواب

سهل باشد ملک دل زیر و زبر زاشوب عشق

ملک ایمان را نگهدارد خدا زین انقلاب

دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند

دیده آبی زد بر آتش ورنه می‌گشتم کباب

چون عنان گیرم سواری را کز استیلای حسن

می‌رود پیوسته صدا به رو کمانش در رکاب

عشق اگر پاکست در انجام صحبت میشود

رسم معشوقان نیاز آئین عشاقان عتاب

جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست

آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب

در میان بیم و امیدم که هر دم می‌کند

مرگ در کارم تعلل زیاد در قتلم شتاب

دی سوال بوسه‌ای زان شوخ کردم گفت نیست

محتشم حرف چنین راغیر خاموشی جواب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها