0

غزلیات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  10:17 PM

مبین به چشم کم ای شوخ نازنین ما را

گدای کوی توام همچنین مبین ما را

هنوز سجدهٔ آدم نکرده بود ملک

که بود گرد سجود تو بر جبین ما را

گذر به تربت ما یار کمتر از همه کرد

گمان بیاری او بود بیش ازین ما را

به دستیاری ما ناید آن مسیح نفس

اگر بود ید بیضا در آستین ما را

طبیب ما که دمش پاس روح می‌دارد

چه حکمت است که می‌دارد اینچنین ما را

نگین خام عشق است گوهر دل و نیست

به غیر حرف وفا نقش آن نگین ما را

بلاگزینی ما اختیاری ما نیست

خدا نداده دل عافیت گزین ما را

گناه یک نفس آن مه به مجلس از ما دید

که بند کرد در آن زلف عنبرین ما را

ز آه ما به گمانی فتاده بود امشب

که می‌نمود پیاپی به همنشین ما را

بیار پیک نظر محتشم نهفته فرست

که قاطعان طریقند در کمین ما را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها