0

غزلیات از رسالهٔ جلالیه محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات از رسالهٔ جلالیه محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:32 PM

قیاس خوبی آن مه ازین کن کز جفای او

به جان هرچند رنجم بیشتر میرم برای او

به کارم هر گره کاندازد آن پیمان گسل گردد

مرا دل‌بستگی افزون به زلف دلگشای او

دل آزارست اما آنقدر دانسته دلداری

که بیزار است از آزادی خود مبتلای او

جفاکار است لیکن می‌دهد زهر جفاکاری

چنان شیرین که از دل می‌برد ذوق وفای او

بلای جان ناساز است و جانبازان شیدا را

میسر نیست یکدم شاد بودن بی‌بلای او

شه اقلیم بیداد است و مظلومان محنت کش

برای خود نمی‌خواهد سلطانی ورای او

نخواهد محتشم جز آستانش مسندی دیگر

که مستغنی است از سلطانی عالم گدای او

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها