0

غزلیات از رسالهٔ جلالیه محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:غزلیات از رسالهٔ جلالیه محتشم کاشانی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:29 PM

آن که چشمت را ز خواب ناز بیداری نداد

دلبری دادت بقدر ناز ودلداری نداد

آن که کرد از قوت حسنت قوی بازوی جور

قدرتت یک ذره بر ترک جفا کاری نداد

آن که کرد آزار دل را جوهر شمشیر حسن

اختیارت هیچ در قطع دل آزاری نداد

آنکه دردی بی‌دوا نگذاشت یارب از چه رو

غم به من داد و تو را پروای غمخواری نداد

آن که کردت در دبستان نکوئی ذو فنون

در فن یاری تو را تعلیم پنداری نداد

آن که داد از قد و کاکل شاه حسنت را علم

رایت ظلم تو را بیم از نگونساری نداد

آن که بار بی‌دلان کرد از غم عشقت فزون

محتشم را تا نکشت از غم سبکباری نداد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها