پاسخ به:غزلیات وحشی بافقی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395 11:00 AM
شد بیحساب کشور جانها خراب از او
ترک است و تندخو چه عجب بی حساب از او
پروانه یک زمان دگر زنده بیش نیست
ای شمع سرکشی مکن و رخ متاب از او
سر در نقاب خواب کش ای بلهوس که تو
بییار زندهای و نداری حجاب از او
تا پرده برگرفت ز ماه تمام خویش
رو زردی تمام کشید آفتاب از او
وحشی که نیم کشته به خون میتپد ز تو
با جان مگر برون رود این اضطراب از او