0

غزلیات وحشی بافقی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات وحشی بافقی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  10:34 AM

هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم

زهر تو به سد رغبت جلاب کشیدیم

این باب محبت همه اشکال دقیقست

ما زحمت بسیار در این باب کشیدیم

دوش از طرف بام کسی پرتو مه تافت

از ظلمت شب رخت به مهتاب کشیدیم

گر آهن بگداخته در بوتهٔ ما ریخت

گشتیم سراپا لب و چون آب کشیدیم

هر چند خسک بود از او در ته پهلو

در بستر از او محنت سنجاب کشیدیم

ای دیده به خوابی تو که با اینهمه تشویش

از غفلت این بخت گران خواب کشیدیم

وحشی نپسندند به پیمانهٔ دشمن

آن زهر که ما از کف احباب کشیدیم

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها