0

غزلیات وحشی بافقی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات وحشی بافقی
پنج شنبه 9 اردیبهشت 1395  1:16 AM

غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد

عافیت را همه اسباب به یغما ببرد

صبر ما پنجه مومیست چوعشق آرد زور

پنجه گر ساخته باشند ز خارا ببرد

گو تو خواهی ، که گرانی ببرد بندی عشق

کوه بر سر نهد وسلسله در پا ببرد

دل من کیست که لطف از تو کند گستاخی

بر دهانش زن اگر نام تمنا ببرد

پیش ما نیست ازین جنس بفرمای که ناز

صبر و آرام ز دلهای شکیبا ببرد

از تو ایمایی و از صیقل ابرو میلی

زنگ سد ساله تغافل ز دل ما ببرد

ندهی عشق به خود ره که چو فرصت یابد

قفل گنجینهٔ جان پیچد و کالا ببرد

هر زبان کو سر بی‌جرم نخواهد بر دار

دعوی عشق کند کوته و غوغا ببرد

دشت پیمایی بسیار کند چون وحشی

هر کرا دل نگه آهوی صحرا ببرد

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها