0

غزلیات وحشی بافقی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات وحشی بافقی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:36 PM

در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است

بر حذر باش در این راه که سر در خطر است

پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف

تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است

چه کنم با دل خودکام بلا دوست که او

میرود بیشتر آنجا که بلا بی‌سپر است

شمع سرگرم به تاج سرخویش است چرا

با چنین زندگیی کز سر شب تا سحر است

چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش

از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها