0

مثنویات محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۱
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:21 PM

 

سخن طی می‌کنم ناگاه در خواب

در آن بی‌گه که در جو خفته بود آب

به گوش آمد صدایی در چنانم

که کرد از هزیمت مرغ جانم

چنان برخاستم از جا مشوش

که برخیزد سپند از روی آتش

چنان بیرون دویدم بیخودانه

که خود را ساختم گم در میانه

من درمانده کز بیرون این در

به آن صیاد جان بودم گمان بر

ز شست شوق تیری خورده بودم

که تا در می‌گشودم مرده بودم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها