خلیج فارس را بهتر بشناسیم، تاریخ مالکیت ایران بر جزایر سه گانه
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 1:24 PM
در مجموعه مقالات خلیج فارس را بهتر بشناسیم، تاریخ، فرهنگ و جاذبههای این نلیگون جنوبی گاهواره تمدن ایران را زیر ذرهبینقرار میدهیم. در این مقاله تاریخ حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را مرور می کنیم تا بیپایه بودن ادعای کشورهای عربی بر حاکمیت شارجه بر این جزایر بیشتر نمایان شود.
گزارشهای تاریخی یونانیان و رومیها و سفرنامههای آن دوران بر فارسی بودن ساکنان تمام سواحل و جزایر خلیج فارس دلالت دارند. اسناد و سنگنبشتههای هخامنشی که در جزیره خارک کشف شد، نمونهای از این موارد است. کتیبه خط میخی خارک با اندازه ۲۰ در ۳۰ سانتیمتر روی سنگ مرجانی بومی جزیره نوشته شده و تاجی که بر آن حک شده نشانگر حاکمیت و حضور مؤثر امپراتوری پارس در جزایر است. این کتیبه بینظیر در سال ۱۳۸۶ هنگام ساخت جادهای در جزیره خارک بهطور تصادفی پیدا شد.
در کنار کتیبه، آثاری از محل گردآوری آب شیرین و بازماندههای پلکان دسترسی به آن دیده میشود که امروزه خشک شدها ست. همچنین کتیبه در سایه یک درخت بزرگ «لیل» یا انجیر معابد قرار دارد. کتیبه از شش سطر تشکیل شده که دربردارنده شش واژه به خط و زبان فارسی باستان متداول در عصر هخامنشی است. در پیرامون صخره، نشانهای میخی دیگری دیده میشود که گاه بسیار محو و ناخوانا هستند. این سنگ نوشته خط میخی منحصربهفرد در اثر رها شدن آن بدون حفاظت توسط عوامل مرموزی تخریب شد، ولی با استفاده از تصاویر گرفته شده از آن چند خط بازخوانی شده که مربوط به حفر قنات و چاه آب در دوران ایران باستان است.
بسیاری از دانشمندان، محققان و علمای اسلامی توصیفاتی از خلیج فارس، سواحل و جزایر پارسی داشتهاند که در همگی چون امری واضح، به حاکمیت ایران بر این جزایر تأکید دارند. به طور مشخص ابن حوقل، ابن فقیه و استخری عبارتهای مشابهی دارند.
این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه، مهروبان، سیراف و عبادان (آبادان) ختم میشود، در میان همه سرزمینها با نام فارس خوانده میشود، زیرا مملکت فارس (ایران) از همه کشورها آبادتر، پیشرفتهتر بوده و پادشاهان آن همه کرانههای دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند. به روزگار گذشته، پادشاهان فارس بزرگتر و قویتر بودهاند و هم در این روزگار مردمان پارس بر همه سواحل و کرانههای این دریا مستولیاند.
آلبوکرک (پرتغالی) اعتقاد داشت هر کشوری که سه نقطه مالاگا، عدن و هرمز را در اختیار داشته باشد بر تجارت دنیا حاکم خواهد بود. اهمیت هرمز و جزایر خلیج فارس آنقدر بود که استعمارگران انگلیسی را نیز به طمع انداخته بود. سرانجام ۲۱ آوریل ۱۶۲۲ با تدبیر شاه عباس، سپاه ایران جزیره هرمز را از بزرگترین امپراتور قرن باز پس گرفت و جایگاه خود را در جهان در فهرست ابرقدرتهای قرن شانزدهم ثبت کرد. انگلیسیها نیز ۴ کشتی خود را با خدمه فنی در اختیار ارتش امامقلی خان گذاشتند. سپاه ایران به دلیل شکایتهای ایرانیان گمرون قصد تنبیه پرتغالیها را در خلیج فارس داشت. از این روی نه تنها جزیره هرمز را آزاد ساخت، بلکه پرتغالیها را تا مومباسا در کنیا مجبور به عقبنشینی کرد. این امر مقدمهای بر شکستهای پی در پی پرتغال در شرق آفریقا شد. با حمایت شاه ایران، امام مسقط موفق شد قلعه عظیم ممباسا را در جنگ خونینی که به جنگ صلیبی ممباسا معروف است تصرف کند. ایران تا سال ۱۸۲۰ پرچمدار تمام خلیج فارس، دریای عمان و بحر فارس شد. بریتانیا که از شکست پرتغال خرسند بود، در عهدنامه مجمل ۱۸۰۸ و مفصل ۱۸۱۲ حاکمیت ایران را بر کل خلیج فارس به رسمیت شناخت.
در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی، شرح این پیروزیها با نثری دلنشین چنین روایت شده است:
از فتوحات (پیروزیهایی) که درین سنه مبارکه مطابق احدی و ثلثین و الف (۱۰۳۱ قمری) به نیروی اقبال قرین حال اولیاء دولت بیزوال گردید، فتح و تسخیر بلده هرموز است که به سعی امامقلی خان امیرالامرا فارس به وقوع پیوست... و در سال گذشته اشعاری شد (آن پیروزی به شعر درآورده شد) که بنابر ظهور بیادبیهای فرنگیه پرتکالیه مقیم آنجا... امیرالامرا مذکور لشکر بتادیب (مجازات) ایشان فرستده خود نیز متعاقب رفت... در این وقت که فرنگیه پای از دایره ادب بیرون نهاده به اموری که به تحریر پیوست اقدام نمودند... جماعت انگلیسی را اخبار نموده، ایشان نیز بر حسب وعده آماده خدمت شدند. القصه امامقلی خان شجاعت شعار با جنود قاهره فارس متوجه آن صوب (سوی) گشته خود در بندر گمبرون که الیوم به بندر عباسی موسوم است اقامت کردند و افواج قاهره (سپاهیان پیروزمند) از دریا با کشتیها و سفاین عبور نموده داخل جزیره هرمز شدند... القصه بعد از دو ماه و چند روز امتداد ایام محاصره و جنگ و جدال به نیروی دولت و اقبال که همواره قرین حال این دودمان والاست، قلعه رفیع بنیان هرموز که در متانت و حصانت شهره جهان و از کارنامههای نادره فرنگیان است، مسخر اولیای دولت ابد پیوند گردید... چون خبر فتح هرموز رسید، جناب خانی (امامقلی خان) مورد تحسین و آفرین شاه (عباس) و سپاه گردید و آن خبر بهجت اثر بر مبارزان قلعهگشای رکاب همایون مبارک و میمون آمده در همان روز قلعه قندهار نیز به توفیق کردگار مفتوح گشت...
از هر طرف که چشمگشایی نشان فتح... وز هر طرف که گوش نهی مژده ظفر
با گذر زمان و ضعف پادشاهان پس از دوران صفوی و نبود قدرت مرکزی مقتدر انگلیسی ها به مرور بر جزایر خلیج فارس سایه افکندند. سرانجام در سال ۱۹۶۸ انگلیس که بر اثر جنگ دوم جهانی ضعیف شده بود و تحت فشار افکار عمومی قرار داشت، تصمیم گرفت نیروهایش را از شرق کانال سوئز و خلیج فارس خارج کند. در همین زمان انگلیس در اندیشه ایجاد فدراسیونی از شیوخ تحتالحمایه خود در خلیج فارس بود. نخستین اقدام در این راستا حل مسئله حاکمیت بر بحرین بود. دو دولت ایران و انگلیس پس از مذکرات طولانی به توافق رسیدند که ایران در ازای اعاده حاکمیت خود بر جزایر تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی استقلال بحرین را به رسمیت بشناسد. در سال ۱۹۷۰ بحرین از ایران مستقل میشود، ولی مذاکرات مربوط به حل و فصل مسئله جزایر سهگانه علیرغم حسن نیت دولت ایران درباره بحرین به کندی پیش میرفت. انگلیس که در صدد خروج نیروهای خود از خلیج فارس بود، تمایلی در اینباره از خود نشان نمیداد و ترجیح میداد، حال که از منطقه خارج میشود، دور جدیدی از خصومتها و اختلافات را بین ایران و اعراب آغاز کند. اما دولت ایران اصرار داشت تا قبل از تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۷۱، یعنی تاریخ خروج نیروهای انگلیسی از منطقه، مسئله جزایر را حل کند، چون پس از این تاریخ مسئولیت حقوقی و حمایت رسمی انگلیس از شیخنشینها پایان مییافت، در نتیجه هر گونه اقدام نظامی ایران اقدامی علیه دولتهای عربی تلقی میشد.
ایران که انگلیس را در حل و فصل مسئله جزایر جدی نمیدید، از سال ۱۹۷۰ شروع به اعمال فشار بر انگلیس کرد. در مه ۱۹۷۰ تهدید دولت ایران به مداخله مسلحانه منجر شد، انگلیس فعالیت شرکتهای نفتی آمریکایی «اکسیدنتال» در هفت مایلی آبهای ساحلی جزیره ابوموسی را متوقف کرد و در اکتبر ۱۹۷۰ دولت ایران اعلام کرد تا زمانی که مسئله حاکمیت جزایر حل نشود، فدراسیون امارات متحده عربی را به رسمیت نخواهد شناخت و از آن حمایت نخواهد کرد.
در فوریه ۱۹۷۱ نیز حکومت ایران آشکارا اعلام کرد که برای اعاده حاکمیت خود بر جزایر سه گانهاش در صورت لزوم به زور متوسل خواهد شد. ایران گام بعدی برای اعمال فشار بر انگلیس را در مه ۱۹۷۱ برداشت و آن زمانی بود که به نیروهای مسلح خود دستور داد، به سوی هواپیماهای انگلیسی آتش بگشایند که بر فراز ناوگان دریایی ایران به ویژه در اطراف جزایر سه گانه پرواز میکردند.
دولت ایران با حسن نیتی که در مورد حل و فصل مسئله بحرین از خود نشان داده بود، انتظار متقابل از طرف انگلیس و اعراب درباره جزایر سهگانه را داشت، اما دولت انگلیس سعی داشت، با پیشنهادانی نظیر «ایجاد پادگان مشترک ایرانی، شارجهای در جزیره ابوموسی، غیرنظامی کردن جزیره بهطور دائم، اجاره نود ونه ساله آن یا اکتفا به تصرف و فراموش کردن حاکمیت بر جزایر از سوی ایران» دستیابی به توافق را به تعویق انداخته و مسئله جزایر را به صورت استخوان لای زخم در منطقه باقی گذارد. امتناع انگلیس از حل و فصل سریع مسئله که مورد خواست ایران بود، به طولانی شدن مذاکرات انجامید تا اینکه پس از سه سال وقتگذرانی لندن و پیشنهاد راهحلهای نامعقول در مذاکره با دولت ایران، این توافق حاصل شد که دو جزیره تنب بزرگ و کوچک به حاکمیت مستقیم ایران بازگردانده شود، درباره جزیره ابوموسی دولت انگلستان در ادامه همان استراتژی ایجاد اختلاف بین ایران و اعراب، با این بهانه که تعدادی از اتباع دولت شارجه در این جزیره زندگی میکنند، به «اصل رفع استعمار» منشور سازمان ملل متوسل و قرار شد، توافق نظر دولت شارجه نیز جلب شود. در نتیجه تفاهمنامهای با شیخ شارجه در یک مقدمه و شش ماده تنظیم و در روز ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱ رسما از سوی شیخ شارجه اعلام شد. متن این تفاهمنامه که حاکمیت مستقیم ایران بر بخش شمالی جزیره ابوموسی را تجدید کرد، اما حل و فصل قطعی مسئله این جزیره را مسکوت گذاشت، به قرار ذیل است:
... دو طرف ایران و شارجه، نه ادعای خود را بر سراسر جزیره ابوموسی دنبال خواهند کرد و نه ادعای طرف مقابل را به رسمیت خواهند شناخت. در عین حال دو همسایه مسلمان بر سر مقررات زیر توافق کردهاند و این مقررات را به اجرا درخواهند آورد:
بدین ترتیب، نیروهای ایران صبح روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ (۹ آذر ۱۳۵۰) یعنی یک روز پیش از خروج رسمی نیروهای انگلیسی از خلیج فارس وارد جزایر تنب و ابوموسی شدند و این جزایر را پس از ۶۸ سال تلاش و اعتراض پیگیر به خاک ایران باز گرداندند. این اقدام ایران اگر چه با مخالفت شدید رژیمهای عربی همچون لیبی، مصر، عراق مواجه شد و آنها به سازمان ملل شکایت بردند، اما روند اعمال حاکمیت ایران بر جزایر تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر شرایط بینالمللی و منطقهای همچنان ادامه یافت و با اعتراض قابل توجهی مواجه نشد تا آنکه صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق، برای توجیه اقدام تجاوزکارانه خود به جمهوری اسلامی ایران و آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰ (شهریور ۱۳۵۹) و ایجاد جبهه عربی در مقابل ایران «استرداد جزایر خلیج فارس» را بهانه قرار داد.
امارات متحده در تمام سالهای پس از امضای توافقنامه سال ۱۹۷۱ و حتی تا سال ۱۹۹۲ هیچ اعتراضی به وضع موجود جزایر نداشت و تنها در این سال بود که از سوی امارات به همراه کشورهای مصر و عربستان سعودی (که درصدد تقویت موقعیت خود در منطقه بودند) ادعاهای جدیدی درباره این جزایر مطرح شد. آنها ادعا کردند اقدام ایران در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ در پس گرفتن جزایر تنب و ابوموسی از انگلیس اقدامی ناگهانی بوده و جنبه توسعه طلبانهداشته است و آنان از پیش چگونگی مذاکرات ۱۹۷۱ ایران و انگلیس در زمینه تجدید حاکمیت ایران بر جزایر یاد شده آگاهی نداشتهاند.
جمهوری اسلامی ایران با استناد به شواهد تاریخی و منابع حقوقی همواره ادعاهای امارات را رد کرده است. از جمله این شواهد عبارتند از:
طی چند دههای که از توافق مذکور میگذرد، بین ایران و امارات هیچگونه برخورد و مشاجرهای بر سر حاکمیت و مالکیت جزایر سه گانه تنب و ابوموسی رخ نداده، لذا انگیزه طرح مجدد این مسائل را نه در مسئله حاکمیت و اختلاف مرزی و سرزمینی، بلکه باید در جای دیگر جستجو کرد.
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست