0

غزلیات قاآنی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۰
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  10:12 PM

دلبران اخترند و تو ماهی

نیکوان لشکرند و تو شاهی

چندگویی دلت چگونه بود

تو درون دلی خود آگاهی

بس درازستی ای شب یلدا

لیک با زلف دوست کوتاهی

اول از دشمنان برآورگرد

آخر از دوستان چه می‌خواهی

ماه نو خوانمت از آنکه به حسن

می‌فزایی همی نیمکاهی

یوسف ار با تو لاف حسن زند

گو تو هرچند صاحب جاهی

لیک من چاه بر زنخ دارم

کف به زیر زنخ تو در چاهی

لاف طاقت مزن دلاکه ترا

شیر پنداشتیم و روباهی

گفتی از طاقتم چوکوه گرن

چون بدیدم سبک‌تر ازکاهی

پنجه با باد کمترک می‌زن

ای که از ضعف کمتر ازکاهی

چونی از هجر دوست قاآنی

تن پر از زخم و دل پر از آهی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها