0

غزلیات قاآنی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۵
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  10:10 PM

آن سنگدل که شیشهٔ جانهاست جای او

آتش زند در آب و گل ما هوای او

سوگند خورده‌ام که ببوسم هزار بار

هرجا رسیده است به یکبار پای او

جز کاندر آب و آیینه دیدم جمال وی

بر هیچ کس نظر نگشودم به جای او

عاشق که آرزو نکند جز رضای دوست

این عجز او بتر بود ازکبریای او

گر مدعی نبود ز خود خواهشی نداشت

او را چه کار تا طلبد مدعای او

گر زیرکی بهل که همین عین آرزوست

کز دوست آرزو بکند جز رضای او

قاآنی ار ز پای فتادست عیب نیست

نیکو قویست دست توانا خدای او

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها