0

غزلیات قاآنی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۶
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  10:08 PM

چونست که اسماعیل هرگه به خروش آید

هشیار رود از هوش بی هوش به هوش آید

سر تا به قدم مردم از وجد به رقص آیند

آواز دلاویزش هرگه که به گوش آید

از نغمه لب نوشش‌ صد نیش زند بر دل

من بندهٔ این نیشم کز آن لب نوش آید

از پای نشیند غم چون او به طرب خیزد

خاموش شود بلبل چون او به خروش آید

زلفش چو شب دنیا کوتاه و بلند افتد

گه تا به کمر ریزد گه تا سر دوش آید

ماه از نگرد رویش از شرم به زیر افتد

خام ار شنود صوتش از شوق به جوش آید

گویی که امیر امروز باشد نبی مرسل

کز لحن ویش درگوش آواز سروش آید

آن شاهدگویا را کس وصف نمی‌داند

قاآنی ازین گفتار آن به که خموش آید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها