0

غزلیات سعدی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات سعدی
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  10:34 AM

دیدی که وفا به جا نیاوردی

رفتی و خلاف دوستی کردی

بیچارگیم به چیز نگرفتی

درماندگیم به هیچ نشمردی

من با همه جوری از تو خشنودم

تو بی گنهی ز من بیازردی

خود کردن و جرم دوستان دیدن

رسمیست که در جهان تو آوردی

نازت ببرم که نازک اندامی

بارت بکشم که نازپروردی

ما را که جراحتست خون آید

درد تو چنم که فارغ از دردی

گفتم که نریزم آب رخ زین بیش

بر خاک درت که خون من خوردی

وین عشق تو در من آفریدستند

هرگز نرود ز زعفران زردی

ای ذره تو در مقابل خورشید

بیچاره چه می‌کنی بدین خردی

در حلقه کارزار جان دادن

بهتر که گریختن به نامردی

سعدی سپر از جفا نیندازد

گل با گیه‌ست و صاف با دردی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها