0

غزلیات سعدی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:غزلیات سعدی
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  4:14 PM

هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید

کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت

به همه عالمش از من نتوانند خرید

هر چه زان تلختر اندر همه عالم نبود

گو بگو از لب شیرین که لطیفست و لذیذ

گر من از خار بترسم نبرم دامن گل

کام در کام نهنگست بباید طلبید

مرو ای دوست که ما بی تو نخواهیم نشست

مبر ای یار که ما از تو نخواهیم برید

از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

که محالست که در خود نگرد هر که تو دید

آفرین کردن و دشنام شنیدن سهلست

چه از آن به که بود با تو مرا گفت و شنید

جهد بسیار بکردم که نگویم غم دل

عاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسید

آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد

چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید

تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مردند

چند چون ماهی بر خشک توانند طپید

سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی

خاصه آن وقت که در گوش کنی مروارید

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها