0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۹۰
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  4:43 PM

یار اگر آشنا شود چه شود

بخت اگر یار ما شود چه شود

گر ز خمخانهٔ می وصلش

جرعهٔ قسم ما شود چه شود

گر دل خستهٔ مرا ای جان

غمزه‌ات غمزدا شود چه شود

نفسی گر بر آورم با تو

تا دل از غصه وا شود چه شود

در ره چون تو غمگساری اگر

دل و جانم فدا شود چه شود

مرغ روحم که طایر قدس است

زین قفس گر رها شود چه شود

چون حجاب من از منست اگر

این من از من جدا شود چه شود

این سبو بشکند درین دریا

بحر بی‌منتها شود چه شود

فیض از هر دو کون بیگانه

با تو گر آشنا شود چه شود

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها