0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۹۹
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  4:28 PM

کاش از دل بی دل خبری داشته باشد

زین قصهٔ مشکل خبری داشته باشد

گر از دلم آگاه شدی رحم نمودی

ای کاش دل از دل خبری داشته باشد

ای کاش بداند جگر است این نه سر شکست

از خارج و داخل خبری داشته باشد

کشتم همه مهر و درویدم همه غم کاش

زین مزرعهٔ دل خبری داشته باشد

ایکاش بداند که چه کشتم چه درودم

زین کشته و حاصل خبری داشته باشد

ای کاش بدانم که چرا میکشدم زار

مقتول ز قاتل خبری داشته باشد

زان خواستم از وی نظری تا بدهم جان

کاش از دل سائل خبری داشته باشد

ای کاش بفهم سخن ناصح پر گو

دیوانه عاقل خبری داشته باشد

در بحر غم عشق غریق است دل فیض

ای کاش ز ساحل خبری داشته باشد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها