0

غزلیات فیض کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۸۲
سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  4:24 PM

همه را خود نوازد و سازد

گرچه از خود بکس نپردازد

همه او او همه است خود با خود

جاودان نرد عشق می‌بازد

کسوت نو بهر زمان پوشد

مرکب تازه دم بدم تازد

گاه شاهد شود کرشمه کند

گاه با شاهدان نظر بازد

که نیاز آورد بدرگه خود

گاه بر خود بخویشتن نازد

گاه سوزد بقهر دلها را

گاه سازد بلطف و بنوازد

هست درمان هر دلی دردی

فیض را درد عشق می‌سازد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها